مَردی که وجود خارجی نداشت ...
بسم الله الرحمن الرحیم
اگه فکر میکنی که مسأله-ی تبعیض نژادی در
حکم اعدامت دخالت داشته ، دَستت رو بلند کن ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان میبرند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد میزند و خدا و پیغمبر را به شهادت میگیرد که: «والله، بالله من زندهام! چطور میخواهید مرا به خاک بسپارید»؟
اما چند نفر از حکام وُ قضات آن شهر که پشت سر تابوت بودند ، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده ومیگفتند: «پدرسوخته ملعون دروغ میگوید. مُرده»! مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آن که ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمیافتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که «دفن میّت واجب است»! وَ معطل نهادن جنازه شرعا جایز نیست!.
بازنویسی وَ عکس : عـبـــد عـا صـی